زندگی بدون "سبک" ؟!
نشست انتقادی ( سبک زندگی سرگردان ما ) _ دانشگاه فردوسی مشهد_ ۱۳۹۱
بسمالله الرحمن الرحیم
عرض سلام محضر برادران و خواهران عزیز.
اولاً قدر آن چیزی که شما باید خیلی بدانید انگیزهتان است اگر یک شخصی یا یک نسلی توانست درست انگیزهاش را پرورش بدهد و پایید بقیه مسائل او حل میشود. یک نسلی وقتی به یک شخصی، وقتی بداند چه میکند و بخواهد آن کار را انجام بدهد هیچ چیز مانع او نیست. لذا این که شما بدون هیچ مزیت مادی بدون مدرک، بدون تشویقهای مادی یا این که یکی شما را هول بدهد، خودتان یک وقت اضافی میگذارید و برای مطالعات اسلامی، مطالعات عقلی و نقلی وقت باز میکنید این را خیلی قدر بدانید. اجمالاً قول بعضی از جلسات نامنظم را مثل جنگهای نامنظم بطور پراکنده در طول ترم دادیم که هرگاه فرصت شد منتهی یک شرطی گذاشتیم که قبلاً بچهها یک تأمل و فکری بکنند راجع به سؤالاتی که در جلسه میخواهند بحث بشود. خودتان را عادت بدهید که مطالعات مستمر داشته باشید. برنامهریزی کنید که تا 5 سال دیگر 200- 300تا کتاب را بخوانید و این کار میشود. این قدر وقتهای اضافی دارید که به هدر میرود و حواستان نیست. این مشهور شده که میگویند شبانه روز 24 ساعت است. شبانه روز حداقل 48 ساعت است. اینقدر وقت اضافی داریم و به هدر میدهیم و حواسمان نیست. میگفت حساب کرده بود که اگر کسی بطور متوسط 60 سال عمر کند فقط 4 سال آن را در دستشویی و سر سفره است. نزدیک 25 سال آن یا حداقل 17- 18 سال آن خواب است. مجموع عمر متوسطی که فرصت زنده برایتان میماند اگر 60 سال بیدغدغه زندگی کنید که یک چنین زندگیای بسیار کمیاب است و نیست و حداقل آدم باید از این 60 سال حداقل 25 سال وقت بگذارد برای زندگی و معاش و اجاره خانه و مشکلات و بیماریاش. مجموعاً یک عمر متوسط 60 سال عادی بیدغدغه، تهش حداقل 3 یا 4 سال فرصت است برای این که آدم به لحاظ اعتقادی و فکری روی خودش کار کند. 24 ساعتتان را به قطعات ریز تقسیم کنید و خواهید دید که 48 ساعت بلکه 72 ساعت است. خیلی کارهایی که میکنید نکنید، خیلی کارهایی که نمیکنید بکنید. لازم نیست 8 ساعت بخوابیم. لازم نیست در روز چند ساعت پای تلویزیون باشیم و بنشینیم دور هم همینطور چرت و پرت بگوییم. بسیاری از کارهای اضافی، واقعاً کارهای اضافی است. برنامهریزی کنید روزی 10- 12 ساعت کار کنید. یک بخشی از آن کارهای دانشگاهیتان است بقیهاش روزی 4 – 5 ساعت برای مطالعات اسلامی وقت دارید این تفاوت شما با بقیه دانشجویان است که وقت اضافی یا به هر دلیلی انگیزه ندارند یا امکانش برایشان نیست که وقت اضافی برای این مطالعات بگذارند. برای خودتان برنامه بریزید به عنوان یک آدمی که بطور حرفهای تا آخر عمر شغلش که هرچه هست فردا میخواهد هر شغلی داشته باشد فردا هر شغلی که میخواهد داشته باشد آن شغل عبادت و جهاد است تأمین زندگی در اسلام کار غیر معنوی نیست. از خانهداری تا پرستاری تا کارگری سر زمین تا مهندسی همه اینها به شرط این که نیت آن درست باشد عبادت است. بعضیها فکر میکنند اگر درس فقه و اصول بخوانند عبادت است اما اگر پرستاری یا کشاورزی بخواند اینها مسائل دنیوی است، اصلاً اینطور نیست این تقسیم اسلامی نیست. به این معنا علوم به اسلامی و غیر اسلامی تقسیم نمیشوند. هر تخصصی که جامعه به آن احتیاج دارد و مشکلات مادی و معنوی جامعه را حل میکند آن رشته و تخصص اگر با نیت درست برگزار بشود آن عبادت است مثل نماز است. پس یک بخشی را برای آن میگذارید، آن شغل و کارتان هرچه که هست، شما تا آخر برای خودتان برنامهریزی کنید که بطور حرفهای کتابخوان اسلامی و مبلّغ این معارف و ارزشها در محیط خودتان باشید، از محیط خانواده و فامیل و همکارها و همسایهها شروع میشود اگر کسی امکان آن را داشت در یک محیط بزرگتر، در یک مسجدی، دبیرستانی، خوابگاه دانشجویی، دانشگاهی تا اگر اهل قلم و اهل بیان شد روی آن بُعد هم زحمت کشید وسیعتر. نه این که بگوییم دو – سه سالی کلاس میرویم بعد میرویم دنبال کارمان! اینطوری نه، بلکه حرفهای تا آخر ادامه بدهید. راجع به این جلسات هم قرار بر این شد که برای این که همینطور سؤالهای خلقالساعه نشود که یک وقت سؤال شخصی و پیش پا افتاده است یا سؤالهایی که طرف مطلع نیست یک کتاب نخوانده این سؤال را مطرح میکند یا درست بحث را گوش نکرده، این سؤالات را اصلاً نباید در جلسه طرح شود. سؤالهای مصداقی و شخصی نه. ولی قرار شد در موضوعات از خود شما بپرسند چه موضوعاتی باشد؟ مثلاً الآن گفتند دوستان گفتند راجع به سبک زندگی، خودتان با هم بحث و مشورت کنید 5- 6 موضوع را عنوان کنید مثلاً از اقتصاد اسلامی و حقوق بشر و اسلام، تمدن دینی، فلسفه علم و معرفتشناسی، حقوق خانواده، حقوق زن، حقوق کودک، تا حقوق مرد و از این قبیل؛ تا بحث بازار، بحث اندیشه سیاسی، مباحث مختلف، بحثهای کلامی، هر کدام که نظر اکثریت دوستان باشد موضوع را بگویند ولی به موضوع اکتفا نکنند. موضوع را که گفتند سؤالاتش را هم خدمت این دوستان بدهند، اینها این سؤالات را دستهبندی کنند 40- 50تا سؤال اساسی مبنایی را در هر موضوع و حوزهای بدهند، و یک پیشنهاد هم دارم که اگر صلاح دیدید غیر از جلساتی که میگذارید امثال بنده یا آقایان دیگر هستند یک جلسات گفتگو بین خودتان هم باید باشد، نمیدانم هست یا نیست، همه بنشینند میکروفن آزاد باشد منتهی باز قبلش فکر کنید همان لحظه تریبون آزاد نیست. تریبون آزاد یعنی هرچه دل تنگت میخواهد بگو و بباف. نه تریبون آزاد نیست بلکه تریبون فکر شده آزاد. اختلاف نظر هم شد شد، جمعبندی بشود و ممکن است از درون همان بحث، 5تا – 10تا سؤال خوب اساسی پیدا بشود که بگوییم سر این 5تا مسئله اختلاف نظر است، اینجا به توافق نرسیدیم در این مسئله این دوتا یا سهتا نظر بود. این باعث میشود که بحث پخته بشود و اینجا یک بحث حساب شدهای انجام بشود. ما از یک طرف به فکر پیشرفت هستیم برنامهریزی میکنیم و در جهات و ابعاد مادی پیشرفت هم خیلی خوب جلو آمدیم با وجود تحریم، تهدید، جنگ، ترور، فشارها که ادامه دارد یک ملتی در فشار و تحریم است در ابعاد سختافزاری تمدنسازی انصافاً خوب جلو آمده و این که شما میبینید میگویند ایران در دنیا رتبه علمیاش جزو کشورهای مطرح است. اما متأسفانه در بُعد نرمافزاری پیشرفت و ساختن یک جامعه و تمدن اسلامی که اتفاقاً آن بیشتر از ما و انقلاب اسلامی توقع میرود به این اندازه جلو نیامدیم و این نکته و کشف مهمی است. نمونههایی که مثال زدند این که ما مثل این که دوتا عالم داریم یک عالم داریم سخنرانی و کتاب و روی کاغذ که خیلی قشنگ و ایدهآل است، حقوق سیاسی، حقوق خانواده، اخلاق، انسانیت، گذشت، نظم، تعهد، وفا، محبّت، و... اینها که در آیات و روایات است یا در بحثهای تریبونی مستند به دین گفته میشود خب خیلی زیباست بعد که توی خیابان و کوچه میرویم یک چیز دیگر میبینیم، بعد میبینیم مشکل طلاق و مواد مخدر هست، درست است دشمن دارد توطئه میکند ولی بالاخره زمینه اجتماعی آن را چه کسی باید درست کند؟ همین مثالهایی که ایشان زد که ساعت کار مفید در اداره چقدر است؟ چرا کیفیت تولید داخلی پایین است؟ چرا مردم مصرفگرا هستند؟ چرا بیشتر تمایل به جنس خارجی و مارک خارجی است؟ شما ببینید اینها چیز کمی نیست. الآن توی بازار میروید میخواهید قرض بگیرید با این که مسلمان هست درصد فرع آن را حساب میکند! او هم میگوید و او هم میدهد توجیه هم میکنند. چرا دروغ میگویند؟ این خیلی چیز مهمی بود، چرا اینقدر به هم دروغ میگوییم؟ از موقعی که میخواهند ازدواج کنند رسماً دروغ میگویند. میگویند حالا خرمان از پل بگذرد، عقد که میکنند میبینند خلاف گفته است! یا خانواده دختر یا خود دختر دروغ میگوید، خانواده پسر معمولاً بیشتر دروغ میگویند. خب فرهنگ اسلامی چیست؟ فرهنگ رایج بین ما چیست؟ چرا این فاصله با اسلام؟ این تکانی که به دانشگاه و به حوزه داد که تکان خیلی مهمی است و باید برای آن نشست فکر کرد و مسئله زندگی و روش زندگی یک چیزی نیست که بگوییم این یک امر حاشیهای است. اصل مسئله این که خانه و زندگی و شغل داشته باشید این را حل میکنیم، موشک را فضا میفرستیم، مترو بیشتر بشود، آپارتمان بیشتر بسازیم خیابانها عریض بشود، اتوبانها درست بشود و... همینها بس است. این که چطوری زندگی کنیم که تنش و استرس و دروغ در جامعه کم بشود و واقعاً اسلامی زندگی کنیم نه این که فقط نیمه شعبان و عاشورا و تاسوعا همه مذهبیاند. مذهبی بودن یک جامعه علامتش این شده که اینها چراغانی میکنند و این روزها هم همه یکدست سیاه میپوشند! اینها مسائل درجه 3 و 4 است. اصل روش زندگی که در قرآن و روایات پیامبر(ص) و سنت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) است چیزهای دیگر است. از نظر ما یک خانواده و یک شخصی که زیارت امام رضا(ع) میرود اینجا میآید یا مجلس روضه دارد این یک خانواده مذهبی است! از نظر روایات اینطور نیست امام(ع) فرمودند اگر دیدید کسی زیاد نماز میخواند و روزه میگیرد، باز هم فریب نخورید بسا که اینها به این کارها عادت کردند. از بچهگی عادت کرده، امام(ع) فرمودند بسا که این عادت کرده و میترسد که این کار را دیگر نکند! یعنی اگر حجاب سرش هست اگر قیافه مذهبی دارد اگر تسبیح دستش هست عادت کرده، یک مناسک است، در یک خانواده و محیطی بوده که نمیتواند این کارها را نکند اگر خلافش را بکند خودش میترسد! اینها تعبیر روایات است.
ما چطور شیعه و مؤمن را بشناسیم؟ ببینید در زندگیاش دروغ میگوید یا نه؟ به امانت مردم خیانت میکند یا نه؟ در دعوا یا در معامله اقتصادی، سر یک معامله، دلش میخواهد کلاه طرف را بردارد یا واقعاً به حقوق او احترام میگذارد حتی اگر خودش ضرر کند. فرمودند شیعه را اینجا بشناسید که وقتی میخواهد یک جنسی را بخرد صد جور بررسی میکند که ببیند این جنس خراب نباشد یک وقت به او بیندازند، وقتی میخواهد بفروشد هم همینقدر بلکه بیشتر حساس باشد که من دارم این جنس را به این بنده خدا میفروشم نکند این جنس مشکل داشته باشد. ببینید ما میخواهیم ماشین بخریم چقدر دقت میکنیم که این ماشین عیب نداشته باشد، وقتی بخواهیم ماشین را هم بفروشیم همینطور هستی؟ حتی اگر عیب دارد میپوشانی که طرف نفهمد که زود بردارد ببرد. امام(ع) فرمودند اگر از من میپرسید شیعه را اینطور جاها بشناسید. شعور دینی در سبک زندگی اسلامی خیلی مهم است. از مناسک دینی اهمیت آن بیشتر است. یک کسی را گفتند آقا ایشان خیلی آدم مؤمنی است، پیامبر(ص) فرمودند «کیف عقله» عقل او چطوری است؟ گفتند نه آقا خیلی آدم مؤمن و متدینی است، یکسره مشغول ذکر است. پیامبر(ص) فرمودند «کیف عقله» شعور او چطور است؟ سه بار این را گفتند، گفتند نه آقا از این چیزها خیلی نپرسید، مذهبی است، حالا عقل هم نداشت نداشت ولی مذهبی است! پیامبر(ص) فرمودند نه، یک بُعد مذهبی عقل و شعور است.
خب حالا سبک زندگی یعنی چه؟ سبک زندگی یعنی از لباس پوشیدن و رژیم غذایی و روابط خانوادگی و معامله در بازار شروع میشود. در روایت اسلامی میپرسند بازار اسلامی چه بازاری است؟ میگویند بازاری است که در آن دروغ گفته و شنیده نمیشود، سوگند در آن بازار نمیخورند، و بنابراین احتیاجی هم به چانهزنی نیست حالا شما برو توی بازارهای ما. اینها سبک زندگی است. سبک زندگی از من تا شما همهمان بیچارهایم! فکر کردیم اینها را روزهای عبادی و روزهای جشن و عزا و میلاد و شهادت امام(ع) و پیامبر(ص) بیاییم اینها را روی منبر بگوییم ثوابی بکنیم و برویم! شنیدن اینها که فقط ثواب ندارد، سبک حکومت است، سبک بازار است، سبک خانواده است، سبک زندگی است. متأسفانه در حوزه و در دانشگاه، هیچ کدام به اندازهای که در روایات ما حساس هستند روی سبک زندگی اسلامی کار نکردند در حد فقه عبادی فردی، احکام عبادی فردی خوب کار شده است اما راجع به زندگی جمعی اسلامی فقط روی منبرها برای سخنرانی استفاده میشود نه تدریس میشود نه کادرسازی میشود. دانشگاه هم همینطور. دانشگاه در علوم اجتماعی هم که آنها هم سبک زندگی غربی است. دانشگاههای ما هم که دارالترجمه هستند. دانشگاههای ما را باید بالای آن نوشت دارالترجمه روانشناسی، دارالترجمه اقتصاد! دارالترجمه علوم سیاسی! تولید که نیست. حوزه هم تقریباً وقت اعظم و بیشترین انرژی خودش را روی نسخهخوانی و بحثهای فقه عبادی میگذارند. عملاً بحث سبک زندگی اسلامی که امروز در این شرایط با این فضا، دنیای امروز که رسانههایش این است، مسافرتها و ارتباط با سایر ملتها این است، سبک لباس پوشیدنها، مد، طلاقها و خانوادههای مجردی در شهرهای بزرگ مثل تهران و همین مشهد، سن ازدواج دیر. یک سوم ازدواجها تا قبل از 5 سال به تنشهای شدید تا حد طلاق میرسد! خب اینها یعنی چه؟ یعنی ما زندگی کردن بلد نیستیم. نه پسرمان، نه دخترمان، نه خانوادهها، ما زندگی کردن بلد نیستیم. زندگی اسلامی که اینطوری نیست. اینها عوارض زندگی غربی است. در غرب خانواده ازهم پاشید تمام شد فاتحه آن را هم خواندند! دیگر هم درست نمیشود مگر چه اتفاقی بیفتد که دوباره درست شود. چون مسائل خانواده و اجتماعی اینطوری نیست که امروز خراب شد خراب شود فردا دوباره میدهیم تعمیرکار درست شود! نخیر اینطوری نیست. یک نسل، دوتا نسل که رفت دیگر رفت. سؤال این است که سبک زندگی اسلامی این است که بازار اسلامی چطور بازاری است؟ خریدار چطوری باید عمل کند و فروشنده چطور؟ واردات و صادرات، تجارت خارجی و اسلامیاش چطوری است؟ چون اقتصاد اسلامی یعنی علم اقتصاد + اخلاق. بعلاوه عدالت، بعلاوه معنویت. یعنی آنها هم علمی است اینطور نیست که اینها علمی است آنها غیر علمی است. همه اینها با هم است. علم اقتصاد نه بر اساس سودمحوری و خودپرستی، بلکه بر اساس خداپرستی و انساندوستی. خب در سبک بازار اسلامی میگویند حداکثر سود به هر قیمت، شعار یک بازاری مسلمان نیست اتفاقاً حداقل سود، هدف، حل مشکلات مردم و گذران زندگی خودت است. مثلاً در روایت میفرماید در بازار اسلامی وقتی فروشنده جنس خود را وزن کرد آخرش یک چیز اضافی هم بیش از پولی که میگیرد یک چیز اضافی به خریدار بدهد. این مستحب است. یعنی مثلاً دو کیلو فروختی، دو کیلو و پنجاه گرم بده. یا در روایت میفرماید اگر فروختی آمد پس بده راحت پس بگیر. از آن طرف به خریدار میگویند وقتی تو یک چیزی را خریدی مثلاً دو کیلو یک چیزی را خریدی فرضاً 400 تومن، دوکیلو که شد تو 402 تومن بده. – اینها همه روایات ماست – میفرماید اگر کسی با کسی دارد معامله میکند حرام است معاملهشان را بهم بزنی تا این که خودت وسط معامله بیایی. باید بگذاری اینها صحبتهایشان را بکنند اگر معاملهشان انجام شد، شد نشد و رفت بعد وارد صحنه بشوی. دوبهم زنی و این که خودت را وسط بیندازی این در بازار اسلامی نیست، اینها در بازارهای ما هست یا نیست؟ شما ببینید همین چیزها، صدها آیه و روایات با سند محکم است. البته با روایات با سند جعلی هم داریم حواستان باشد با روش اخباریگری و نواخباریگری سراغ روایات نروید. هرکسی هر روایتی دلش بخواهد بردارد از هرجا بردارد قیچی کند به سندش هم کاری نداشته باشد هرجور هم دلش میخواهد معنا کند بقیه روایات را هم نبیند عقلش هم کنار بگذارد و بدون عقل سراغ قرآن و حدیث برود. این روش، روش اخباریگری جدید است اعاده شده الآن طرفدار دارد و یک کسانی دارند این کارها را میکنند که همان تحجر مذهبی است که اینها غیر مستقیم سکولاریزم را تقویت میکنند! حمله گازانبری میکنند. اخلاق اسلامی که در کتابخانهها گذاشتیم، در حوزه هم درسهای اخلاق قدیم، بنده طلبه حوزه قم و مشهد هستم ما درس اجباری اخلاق نداشتیم، یک آدم اخلاقی معنوی باشد برای ما بگوید. من خودم مشهد که بودم خدمت میرزا جواد آقای تهرانی میرفتم یا قم بود مرحوم آقای مشکینی در فیضیه درس اخلاق میگذاشت طلبهها میرفتند مرحوم آقای بهاءالدینی و از این قبیل. البته در این حوزه هم حواستان باشد کلاهبرداری شده است. یک کسانی به نام استاد اخلاق و معنویت و عرفان هستند از آن کلاهبردارها هستند که یک دین جعلی، فقه جعلی، اخلاق جعلی، عرفان جعلی به نام اهل بیت(ع)، به نام شیعه و به نام اسلام میگویند یا عرفانهای سکولار، این را هم حواستان باشد. خیلی دقیق باشید یعنی از یک طرف پرتگاه مادیت است از یک طرف پرتگاه انحرافات فکری و عرفانی و غلوّ و غالیگری به اسم عرفان و اخلاق است. همه اینها به سبک زندگی مربوط است. آن سبک زندگی مادی سکولار است این سبک زندگی خرافی و شرکآمیز به نام مذهب و اسلام و اخلاق است. به آنهایی هستم که در این دامها افتادند. برای این که مبنای نگاه اسلامی دستشان نیست، عقل و نقل را درست نمیشناسند. اسلام، اسلام متعادل است. اسلامی که اخلاق و معنویت دارد، اسلامی که جهاد دارد، لبخند و محبّت و فداکاری و گذشت و مدارا دارد، انفاق دارد، کار و تولید ثروت و تولید علم دارد همه ابعاد انسان را فردی و جمعی لحاظ میکند. لذا این مسیر خیلی پیچ پیچ است. اکثراً این مسیر را نمیآیند، بشریت اکثراً عجول هستیم سرمان را پایین میاندازیم و زندگیمان را میکنیم. قرآن میفرماید: «یأکلون» میخورند «کما تأکل الانعام» همانطور که چهارپایان میخورند. قرآن میفرماید یک بخش مهمی از بشریت، زندگیشان در حد چارپایان است. از صبح، تنها برنامهای که تا شب دارند این است که چطوری بخورند و به هیچ چیز دیگری فکر نمیکنند. یک اقلیتی غیر از امکانات و خانه و ماشین و زندگی و پول و شهرت و شهوت، به یک چیزهای دیگر هم در این عالم فکر میکنند. حضرت امیر(ع) فرمودند یک کسانی هستند که زندگیشان بین مُعتلف، یعنی بین آخورشان با دستشویی، یعنی کل زندگیشان در این مسافت سپری میشود و به چیز دیگری در این عالم فکر نمیکند! آنهایی که به چیز دیگری فکر میکنند باز در خطر افراط و تفریط و این کلاهبرداریها و این اشتباهات هستند.
نکته بعدی در باب این مسئله روش زندگی که باید همه ما آموزش ببینیم، من محتاج هستم، شما محتاج هستید، همه ما محتاج هستیم، دانشگاه، حوزه و واقعاً تمدنسازی حقیقی از این لحظه به بعد شروع میشود چون بالاخره همه جای دنیا سختافزار را یک ملتهایی میسازند ما که هنوز اول راه هستیم البته این حالات و این فکر و این خط بماند، مطمئناً 50- 60 سال دیگر ایران در عرصه علم و تکنولوژی یک قدرت درجه اول در جهان حتماً خواهد بود. منتهی اگر این مشکلات را حل نکنیم آنها به درد ما نمیخورد. میشویم حیوان سیر! خوک سیر! در حالی که انسان گرسنه بر خوک سیر ترجیح دارد. انسان باشیم ولی گرسنه ترجیح دارد که خوک باشی ولی سیر! ولی اسلام نه خوک سیر میخواهد نه انسان گرسنه. اسلام انسان متنعّم و شاکر میخواهد. متنعم یعنی امکانات اصلی زندگیاش تأمین شده باشد و شاکر باشد. این یکی چیزی نیست که بگوییم ما حالا کارهای سختافزاریاش را میکنیم حالا این را هم فرصت میکنیم اوقات فراغتی، پنجشنبه جمعهای یک وقتی این بُعد را هم درستش میکنیم! نخیر، این اصل زندگی است. آنها فرع است. این چیزی نیست که اگر بلد نبودید بگوییم حالا بلد نبودیم خیلی چیزهای دیگر هم هست که ما بلد نیستیم این هم یکیاش. مثلاً گفتند طرف داشت غرق میشد توی استخر بلند بلند داد میزد که شنا بلد نیستم، یکی هم کنار استخر ایستاده بود گفت خب مرتیکه این که اینقدر داد زدن ندارد من هم تنیس بلد نیستم! خب تو که تنیس بلد نیستی این شنا بلد نیست دارد میمیرد! این قضیه که آموزش روش درست زندگی اسلامی که نه افراط، نه تفریط، نه زندگی احمقانه و نه زندگی فاسدانه و فاسقانه این چیزی نیست که بلد نبودی دیگر حالا بلد نیستیم خیلی چیزها را ما بلد نیستیم! این مثل تنیس نیست، این توهم غلط است که بگوییم دیر نمیشود بعداً این کار انجام میشود.
ببینید نفس انسان مثل این لیوان نیست که بگوییم حالا این لیوان را استفاده نکردیم میگذاریم این کنار بعداً استفاده میکنیم! این سرجایش هست طوری نمیشود. نفس انسان اینطور نیست نفس انسان را نمیشود روی طاقچه بگذاریم و بگوییم فعلاً اینجا باش بعداً سر فرصت! نه؛ این نفس مدام در حال کار در درون خودش و کار در بیرون است. مدام در حال فعل و انفعال است چه تو بخواهی و چه نخواهی. حتی نفس خودت، نفس خودم. قوه خیال مدام فعال است، فکر نکن اگر یک انسان را بگویند هیچ کار نکن همین جا بنشین بعد خودم سر وقت میآیم تو را تربیت میکنم. نه همانجایی که نشسته، درحال تربیت شدن است. انسان شیء نیست. نمیتوانیم بگوییم ما فعلاً برای نسلمان برای خودمان در این جامعه در این عرصه کاری نکنیم جامعه که هست، جامعه که نمیپرد فرار کند، جامعه اینجاست، خانواده اینجاست بعداً سر وقت میآیم، نه اینطوری نیست میپرد! چنان که خیلی جاها پریده، شما ده سال پیش، ما بیست سال پیش تصور نمیکردیم که یک خصلتهایی در جامعه رایج بشود که امروز شده است! کسی باور نمیکرد، ولی شده. یک زمانی غربیها را مسخره میکردیم که خانوادههای اینها متلاشی میشود، خب الآن شهرهای بزرگ ما دارد همینطور میشود یعنی شما سریعتر از غرب دارید به سمت غرب میروید. بنابراین اینطوری نیست که جامعه بنشیند روابط اقتصاد و بازار و رسانه و دانشگاه و خانواده و همینطور انسان یک گوشهای نشسته بگوید حالا بعداً فرصت هست حالا ما کارهای واجبتر داریم! هیچ کاری واجبتر از این نیست و فرصتی نیست. فرهنگهای دیگر فعال، فرهنگهای دشمن، فرهنگ مادی دارد فعال کار خودش را میکند. انسان اینطوری است که اگر بگویی اینجا بنشین هیچ کاری نکن، شما فکر میکنید این هیچ کاری نمیکند، در حالی که این همینجا که نشسته هزارتا خیال بد و خوب در ذهنش هست و دارد اینها پرورش پیدا میکند. دارد نطفه 4تا سقوط در ذهن و قلب آدم بسته میشود. انسان اینطوری است تو نمیتوانی این قضیه را کنار بگذاری. اگر برنامه ایجابی فعال برای خودمان و برای جامعه داشتیم کار پیش میرود و الا اگر نشستیم و برنامه صحیح تربیتی و عملی و اجتماعی و مبارزاتی، رسانهای و دانشگاهی نداشته باشیم انحراف حاکم میشود و اوهام حاکم میشود آن وقت باید دنبال آن بدویم. بخصوص که از آن طرف اتاقهای فکر اجارهای نظام سرمایهداری و صهیونیستی بطور تخصصی و تکنیکی فعال است و دارد برای زندگی دنیا مدل میسازد. برای فیلمها سناریو مینویسند، برای آموزش در دانشگاهها متن آموزشی مینویسند، فیلم و حتی کارتن برای بچهها میسازند و بازی رایانهای میسازند که ظاهرش بازی است و باطن آن ساختن سبک و مدل زندگی است. تازه خوبهایش اینطوری است. یک وقتی دیدم بچهها توی فامیل دارند بازی میکنند رفتم ببینم بازی چیست، رفتم با بچهها بازی کنم دیدم بازیاش این است که باید توی خانه همسایهات بروی و او را اذیت کنی! مثلاً یخچالش را بشکنی، شیشهاش را بشکنی، گوشتهایش را بدزدی، یعنی ظاهر آن تفریح و هیجان است ولی در این قالب! در حالی که حتی میشود در مسیر درست هیجان داشت. چون هیجان این است که شما یک کاری بکنی طرف نفهمد. این هیجان دو جور میشود مصرف کنی یکی بروی توی خانه لت و پار کنی. یعنی ایذاء و اذیت همسایه را یاد میدهد. این تفریحش هست. یک کار دیگر هم میشود کرد میگویند انفاق پنهانی. یواشکی بروید خانه مردم کمک کنی طوری که او تو را نبیند و نشناسد. همین را میشود بازی کرد که دمِ در خانه فلانی بروی، زنگ بزنی، یک کالایی بگذاری، نان و غذا بگذاری بعد چطوری فرار کنی که وقتی بچهاش از کوچه بغلی نیاید تو را نبیند. خیلی قشنگ میشود این کارها را کرد. الآن بعضیها بازی ایرانی درست میکنند که آرتیست و قهرمان آن، اسمش ایرانی است و الا همان بازیهای خارجی است! مثلاً در بازی خارجی شما از اول که مینشینی – چون اخیراً من چندتا بازی کردم دارم تخصص پیدا میکنم! – از اول تا آخر بازی باید ببینید چندتا فرق قطع میکنی! چندتا چشم درمیآوری؟ چندتا شکم پاره میکنی؟ خون، جنایت، خشونت را به بچه آموزش میدهد. یاد بگیر که چطوری میشود راحت آدم کشت. خب این یک بازی است. ظاهر اینها بازی است. حالا شنیدم بازیهایی هم آمده که حتی فساد اخلاقی دارد یعنی آن کسی که پشت دستگاه مینشیند وقتی امتیاز میگیرد که یک کار جنسی انجام بدهد. خب اینها در غرب عادی است اینجا هم دارند میآورند. بازی آوردند که بچه ما باید آن پشت بنشیند آمریکاییها و غربیها و ناتو میخواهد به ایران حمله کند این خائن است، این باید در این بازی یاد بگیرد که چطوری میشود با نیروهای مهاجم دشمن همکاری کند به آنها اطلاعات بدهد و در کنار آنها هموطنان خود را بکشد که آنها بیایند ایران را بگیرند! این بازی الآن هست. به هرکسی که الله اکبر و یا یامهدی میگوید او دشمن است او را بزنند! خب پس اینها میگویند هنر و ورزش و اوقات فراغت و تفریح سالم سیاسی نیست سیاسیاش نکنید ایدئولوژیک نیست. اما خودشان همه اینها را سیاسی کردند. در قالب فیلم، بازی، فیلمهای خانوادگی، فساد را، زنا را، دزدی و دروغ و آدمکشی را، خیانت به کشور را همه را دارند آموزش میدهند تکنیک بازی هم قوی است، هیجان هم در آن هست. بازی ساختند جنگ صلیبی، انگار شما صلیبی هستید، باید بزنی مسلمانها را بکشی. خیلی هم باهیجان است که وقتی مینشینی دلت میخواهد دو ساعت بنشینی بازی کنی. پس طرف بیکار نیست، ما و شما بیکار نشستیم. دیر نمیشود آقا درست میشود! نخیر درست نمیشود خرابتر میشود. ما ترکیب کردیم یک سبک زندگی خودمآیی، که برای روستای خودمان است، برای شهر خودمان است، برای محله خودمان است ربطی هم به اسلام ندارد! منتهی فکر میکنند اسلامی است چون از قدیم است. بعضیها فکر میکنند هرچه قدیمی است اسلامی است. اینقدر ما بدعتهای قدیمی داریم که در خانوادهها و رفتارهای ما سنت شده است هیچ ربطی به اسلام ندارد و خلاف اسلام است. منتهی چون بوده همه فکر میکنند سبک زندگی این بوده است. نخیر، کجایش اسلامی است؟ ما یک مقدار سبکهای قدیمی رسم شده در بین خودمان داریم که اینها اصلاً اسلامی نیست ولی چون قدیمی است در خانوادههای ما و خانوادههای مذهبی از قبل بوده مردم فکر میکنند اینها اسلامی است. در حالی که ضد اسلامی است یا حداقل مکروه است ولی خیلی رایج است اگر بخواهید الآن برایتان 30- 40تا مثال میزنم که اگر بپرسید مردم میگویند بله اسلامیاش همینطوری است در حالی که اصلاً اسلامی نیست و ضد اسلامی هم هست. ما آن سبک زندگی را به اسم سنتهای قدیمی و ایرانی، یک تیکه آنها هستند یک بخش مهمی هم از طریق این فیلمها که در هفته چندتا فیلم بالاخره هرکس میبیند، که میبینید فیلمهای داخلی هم همان کارها را میکند مثل این بازیهای رایانهای داخلی. همان کار را میکند فقط اسم قهرمانش ایرانی است ولی سبک اخلاقش همانهاست این هم همینطور باید جنایت بکند و بکشد و چشم دربیاورد و از این کارها بکند. اکثر فیلمها هم همینطور. فقط طرف یک حجاب اسلامی دارد! یعنی تقریباً شهوترانی اسلامی! دختربازی اسلامی توی فیلمها یاد میدهند. فیلمهای مذهبی اینطوری است، میبینند ماها ظاهربین هستیم، مثلاً روز عاشوراست از این دیگها گذاشتند آش نذری است. چون سمبل مذهب آش نذری است چیز دیگری نیست. آش نذری است دارند شله میدهند، بعد یک پسر هم میآید پسر مذهبی نیست مثلاً متجدد است یک دختر خوشگلی هم آنجا حجاب اسلامی سرش کردند او مذهبی است دارد شله را هم میزند بعد پسر عاشق دختره میشود آخرش پسره بخاطر دختر مذهبی میشود! مذهبیاش هم اینطوری است که میگوید بگذارید این شله را من هم، هم من بزنم! دیگر الحمدلله همه چیز به خیر و خوشی گذشت! طوری فیلم میسازند که یک وقتی بچه ما چند سال قبل که هنوز مدرسه ابتدایی بود، فیلم ایرانی تلویزیون ما گذاشت داشت نگاه میکرد 5 دقیقه از طرز حرف زدن پسر و دختر را دید، گفت بابا، گفتم چیه؟ گفت این دوتا آخرش با هم ازدواج میکنند! فیلم دینی، فیلمی است که سبک زندگی اسلامی را بدون مبالغه، بدون اغراق، منطقی، متعادل، مثل آدم، منتقل کن. ما آدم هستیم داریم زندگی میکنیم. چشمهایت را باز کن ببین در زندگی خودمان چه مشکلاتی داریم؟ جواب اینها را اگر راست میگویید بدهید. عشقهای چند ضعلی. این عاشق اوست، باز او عاشق این است، این عاشق اوست، اینها عقدههای جنسی خود این سناریونویس و کارگردان است که میخواهد مشکلات جنسی خودشان را در فیلم بریزند. خودشان معمولاً این مشکلات را دارند. یک فیلم از این ویدئوکلوپها گرفته بودند آورده بودند داشتیم نگاه میکردیم چند وقت پیش دیدم که چندتا زن و مرد هستند نشستند دارند با هم حرف میزنند، آخرش ما نهفمیدیم که چه کسی زن چه کسی است؟ واقعاً نفهمیدیم. فیلم ایرانی. گفتم فیلمهای خارجی هیچ کدامش به این کثیفی نیست.. این فیلمهایی که تلویزیون میگذارد همه هم کافر هستند هیچ کدام به این کثیفی نیست. خب اینها به حساب روشنفکرهایش هستند. مذهبیهایش هم که تا آخر باید آش نذری و دیگ بهم بزنی. یک سماور میآورند یک مقدار سبزی یک پیرزن با چادر نشسته مدام سبزی پاک میکند و حرفهای مذهبی میزند. این مذهب مرده است. اداهای مذهبی، لباس مذهبی، تیپ مذهبی. ادبیات مذهبی، قلمبه سلمبه مذهبی. ببینید زندگی مذهبی در روایت چگونه تعریف میشود؟ میگوید امانتداری، میگوید صدق، گذشت، فداکاری. یک سبک زندگی مندرآوردی به اسم مذهب و سبک زندگی سنتی خودمان همینطور درست کردیم که 70- 80 درصد آن هیچ ربطی به اسلام ندارد. و از آن طرف هم، سبک زندگی مادی کثیف آمریکایی و غربی که همه هدف آن عادیسازی گناه، ایجاد غفلت نسبت به آخرت و خدا و مسئولیت، غلبه نفسانیت بر عقلانیت در قالب شهوت یا خشونت یا مالیخولیا و وهم و ترس است و همهاش هم پیام سیاسی ایدئولوژیک از بازی رایانهای تا فیلم آن، پشت اغلب اینها پیام سیاسی ایدئولوژیک است.
خب اینها دارند در جهت رواج خشونت و شهوت و مصرفگرایی و شکاکیت و نفی اخلاق و رواج غربزدگی، الگوسازی و مدلسازی دارند میکنند دارند ما و شما و بچههایمان را – حالا شما بچه دارید بچههای بعدیتان را – دارند تربیت میکنند. خود شما را دارند تربیت میکنند. حواسمان نیست ما فکر میکنیم اینها اوقات فراغت است! راه حل آن هم حذف تلویزیون از منزل و بستن چشمها و بستن گوشها نیست. این راه فرار از صحنه است. راه حل آن این است که حوزه و دانشگاه، الیت، نخبگان، رسانهها واقعاً تولید فکر کنند. تولید کار کنند، تولید هنر اسلامی بکنند. راه حل آن این است که مطالعات اسلامی بکنید، ارزشهای دینی را درست بشناسید و عقلی بتوانید دفاع کنید. میبینید فیلمها پر است از جبرگرایی، جبر موقعیت، جبر اقتصاد، جبر جنسیت، یا مسئله تفسیر غلط از عشق. خب یک کلمه طرف سواد اسلامی ندارد نه فلسفه خوانده، نه عرفان نظری خوانده، نه کلام میداند، نه قرآن میداند، نه تفسیر خوانده، نه حدیث میداند، نه فلسفه اخلاق میدانند، هیچی نمیدانند، همینطوری طوطیوار یک چیزی یاد میگیرند فیلم میسازد. خب نمیفهمد تو که شعور نداری ولی این فیلم دارد فلسفه اخلاق غلط را نشر میدهد. داری به مردم میگویی اخلاق وجود ندارد، نسبی است، شخصی است. داری میگویی انسان آزاد نیست، مسئول نیست، مختار نیست، استدلالت چیست؟ تو مسلمان هستی یا نه؟ حوزههای علمیه در این قضیه مسئول هستند باید جواب بدهند. دانشگاههای ما مسئول هستند. استاد و مدیریتهایشان بویژه در رشتههای علوم انسانی، اینها در روز قیامت باید همه جواب بدهند. رسانههای ما مسئول هستند. من و شما هم مسئول هستیم. ببینید اینها در آفریقا، در آمریکای لاتین، در آسیا، با برنامه، تفکر سرمایهداری غرب رفت کار کرد و بعد از 10- 20 سال یک نسل ساختند و بعد از 30 سال یک نسل را عوض کردند یک نسلی که به اسم این که من مدرن و متجدد هستم و مرتجع نیستم، مصرف کننده و آدمک تفکر سرمایهداری غرب است. دو - سه نسل را عوض کردند. 50- 60 سال برنامهریزی کردند و از طریق آموزش در دانشگاهها و از طریق رسانهها عوض کردند. بک نسلی بسازند که میل وابستگی به غرب در آن قوی باشد، قبلهاش آن طرف باشد و طوری بسازند که مصرف کننده کالاهای آنها باشد. سلیقهسازی و ذائقهسازی کاری میکنند که عمل جراحی دماغ یک مرتبه یک افتخاری بشود ولو این که دماغت از اولش هم درست بود. یک خانم را نشان داد که از بس دماغش را عمل کرده بود نگاه میکردی تا ته مغزش را میدیدی! عمل جراحی دماغ یک ارزش بشود. مصرفگرایی و مسابقه در مصرف که چه کسی بیشتر خرج کرد، چه کسی بیشتر مصرف کرد، چه کسی بیشتر تشریفات و اشرافیگری در زندگیاش هست این را ارزش بکنند خب الآن کردند. همین خانوادههای ظاهراً مذهبی ما مشتریهای ثابت این تفکر مادی هستند. این کارها را میکنند سبک زندگی مادی میکند بعد یک حرم امام رضا(ع) هم میرود میگوید سر به سر! به امام رضا(ع) باج میدهد. برنامهریزی کردند گفتند کاری کنیم که لباسهای دست دوم و آلوده ما را اینها از هم بقاپند و بپوشند. بازار لباسهای دست دوم لباسهای چرک که بچههای لات خیابانی آمریکا و اروپا را چهارتا الاغ میخرند پایشان میکنند! لباس اینطوری پایش میکند افتخار میکند. برای چی؟ برای این که روی فکر این کار شد و فکر او را تغییر داد. این را مصرف کننده تربیتش کردند. وقتی ارزش و ضد ارزش در ذهن او عوض شد سبک زندگی تغییر میکند. هدف زندگی و معیار زندگی که عوض شد بزرگترین آرزوی او میشود عمل دماغ و واردات فیلم و مواد مخدر، رابطه دوست دختر و پسری، و مصرف لباسهای دست دوم آلوده آنها و مصرف لوازم آرایش غربی که خودشان میگویند ما اینها را از چربی خوک و مردار، حتی جنین مرده، - آمار اینها منتشر شده است – اینهایی که در بیمارستانها میمیرند از اینها در لوازم آرایشگاهی استفاده میکنند. البته آرایش در اسلام یک چیز بسیار لازمی است و این هم از چیزهایی است که در سبک زندگی ما نیست. اسلام آرایش را مستحب و در جایی واجب میداند. آرایش زن برای شوهر، شوهر برای زنش، اینها واجب است. و از آن طرف، اما آرایش برای مردان دیگر در عرصه عمومی این ممنوع است برای این که رابطه زنان و مردان در عرصه عمومی رابطه جنسی نباشد رابطه انسانی باید باشد. رابطه جنسی بین زن و شوهر است. پس این نظافت و بهداشت قطعاً جزو ارزشهای اسلامی است. میفرماید مسجد میروید بهترین لباستان را بپوشید. پیامبر(ص) مسجد که میرفت مؤمنین میآمدند میفرمود باید خوشبوترین محل مسجد باشد، تمیزترین محل مسجد باشد و زیباترین لباستان را برای نماز بپوشید و بیایید. خب این سنت اسلامی است و این هم روش ماست. روش زندگی از همینجا شروع میشود. از امیرالمؤمنین(ع) نقل شد که مؤمن وقتی کسی کنارش هست مجبور نشود دماغش را بگیرد. طرف گفت مادربزرگ من هم آرایش کند؟ فرمودند بله مادربزرگ شما هم برای پدربزرگتان آرایش کند. ولی از آن طرف آرایش در خیابانها! یکی از بالاترین مصرفهای لوازم آرایش غربی که خودشان همین اواخر من دوباره دیدم که از یکی از این کارخانجات مشهور که لوازم آرایش و ماتیک درست میکنند از آنها شکایت شده بود که اینها در کارخانهشان ما کشف کردیم حتی بچههایی که از توی بیمارستانها میمیرند حتی آنها را هم میاندازند چون آنها چربی هم دارند! هرچه گیرشان بیاید توی این مواد میریزند که این مواد درست بشود. اینها برنامهریزی کردند ظرف دو – سه نسل در بعضی از کشورها، در آمریکای لاتین، در آفریقا، در آسیا، بین 5 تا 15 برابر مصرف این مواد را گسترش دادند و توسعه دادند و الآن بعضی کشورها هستند من بعضیهایش را خودم دیدم رفتم تا 70 درصد مادران مجرد است. یعنی مردان و زنان رابطه برقرار میکنند زن بچهدار میشود و مرد سرش را پایین میاندازد و به چاک میزند! آن زن بیچاره با بچههایش میماند. و یکی از دلایلی که اسلام وظیفه حضانت را به عهده مرد گذاشته یکیاش همین است که این اتفاق نیفتد. چون زنان عاطفیترند کمتر پیدا میشود زنی که از راه مشروع یا نامشروع مادر شده باشد بچهاش را ول کند و بگوید به من چه برود! مادر این کار را نمیکند ولی مرد این کار را میکند چون مردها الآن بزرگترین مشکل آنجا همین مادران مجرد است. در کشورهای آمریکای لاتین 70 درصد مادران مجرد داریم یعنی زن یکی دوتا بچهدار شده، مرد گذاشته رفته! مسئولیت آن بچه را از هیچ لحاظی به عهده نگرفته و زده به چاک و با یک زن دیگری دوباره رفته است! این زن با این بچهها مانده است. این حق حضانت که بعضیها آمدند با تفکر مادی، فکر کردند مسئولیت حضانت هم به نفع مرد است، نخیر این به نفع زن است، این بیخ خِر مرد را میگیرد که تو حق نداری بروی با هر زنی رابطه برقرار کنی چهارتا بچه پس بیندازی باز سراغ یک زن دیگر بروی! این بیخ خِر تو بند است تو مسئول اینها هستی حق نداری بروی. سبک زندگی اسلامی یک بخشی مسائل فقهی است، البته فقه با اجتهاد نه فقه بدون اجتهاد. اخباریگری. فقه با اجتهاد، با عقل سراغ قرآن و حدیث رفتن نه بدون عقل. یک بخشی از آن فقهی است. یک بخشی از آن اخلاق است، یک بخشی اصلاح قوانین و یک بخشی هم اصلاح ساختارهاست. یک بخشی از آن تعلیم و تربیت درست است که باید از مدرسه شروع بشود. الآن مدرسههای غیر انتفاعی میسازند مردم میگویند خب میخواهم برای بچهام خرج کنم. بعضیها برای خوشگذرانی این کارها را میکنند بعضیها میگویند نه یک جایی باشد که توی مدرسه فحش ندهند، سی.دی دست به دست نکنند، دختربازی و پسربازی را از سن کوچکی یاد نگیرد، یک مدرسهای باشد که ولو وضعی نداشته باشم برای بچهام پول بدهم این کار را بکنم. آن وقت فکر میکنید مدرسهای که بیشتر لیلی به لالای بچهها میگذارد و خُنُک و لوس آنها را بار میآورد یک مشت آدمهای بیعرضه آویزان مفتخور تربیتهای اشرافی میکنند فکر میکنند این خدمت است! که فردا، یکی بخش مهمی از این طلاقها این بچه سالاریهاست که در خانوادهها شده است. دختر و پسر را در خانوادهها داریم اینطوری بار میآوریم که الهی قربانت بروم هرچه تو بگویی همان است. سابقاً اینطوری نبود، سابقا یک زمانهای پدرسالاری میگفت، یکی از دوستان ما میگفت ما بدشانس هستیم وقتی ما بچه بودیم در خانوادهها پدرسالاری بود، بعد که ازدواج کردیم شد مادرسالاری، خانم ما همه کاره شد بعد هم که بچهدار شدیم حالا نوبت کودکسالاری است هیچ وقت ما سالار نبودیم! ما در فرهنگ اسلامی اصلاً سالار نداریم. بچه چه دختر چه پسر، وقتی لوس و همه چیز آماده بار آمد این فردا نمیتواند وقتی ازدواج کرد کوچکترین مشکلی را در زندگی تحمل کند. معلوم است زود از پا درمیآید چه دختر چه پسر. عادت نکرده مشکلات را تحمل کند و جلو برود. از اول ازدواجها اینطوری شده که از همان اول باید ماشین داشته باشی، خانه داشته باشی، موبایل، امکانات، اینها که هیچی کف آن است. بیشتر آن چی؟ اصلاً یاد نگرفتیم که باید حمالی کنی، زحمت بکشی، 20 سال کار کن، زندگیات را بساز. پسرها لش، دخترها یک طور دیگر طلبکار! همهتان خراب هستید. حالا از شوخی گذشته، این مشکل را ما واقعاً در جامعهمان داریم و همهمان گرفتاریم و داریم چوب آن را میخوریم. به شما بگویم در 10- 20 سال آینده اگر کاری نکنیم فاجعه در پیش است. برنامهریزی میکنند فروپاشی خانواده، ظرف 40- 50 سال حاکمیت فرهنگ مادی را تجربه میکنند و موفق میشوند. با تبلیغات و نظام آموزشی و فیلم و رسانه، طوری بر جوامع مسلط میشوند که به اسکیمو یخچال میفروشند! کار با افکار عمومی اینطوری است. به اسکیمو یخچال قالب میکنند. بعد از نیم قرن یک جامعهای به خودش میآید که روش زندگیاش عوض شده، نقاط ضعف سابق خودش را دارد نقاط ضعف غربیها و دیگران هم به آن اضافه شده است نقطه قوت غربیها را هم ندارد. چون غربیها اگر یک نقاط ضعفی در زندگیشان دارند یک نقاط قوتی هم دارند، آنها هم منتقل نمیشود نقاط ضعفشان میآید نه نقاط قوت. نقاط ضعف خودمان هم هست، نقاط قوت خودمان را هم از دست میدهیم. بعد از 30- 40 سال یک نسلی بار میآید که از همه جهت ولمعطل است! و این کارها میشود.
داشتم این را میگفتم در کودکستانها و مدارس ما این کارها را میکنند، یکی از دوستان ژاپنی ما که در قم طلبه بود و آنجا معمم شده، در ژاپن مشغول است. یک چیز جالبی برای من تعریف کرد. به او گفتم وقتی اول آمدی ایران چه چیزی برایت جالب بود؟ گفت دوتا چیز که اول به ایران آمدم و تازه شیعه شده بودم برایم جالب بود یکی رفتم دستشویی عمومی دیدم روی آن نوشته لطفاً بعد از این که کارتان را کردید آب بریزید! به خودم گفتم یعنی چه مگر میشود تمیز نکرد و رفت بیرون؟ میگوید خیلی تعجب کردم که چطور است که باید بنویسند. یا میآمدم توی کوچه میدیدم هر وقت هر کسی هر کاری میکند وقتی لازم ندارد اینطوری میاندازد. هرکس هرچی را لازم ندارد همانجا میاندازد همه جا زبالهدانی است! میگفت این خیلی برایم عجیب بود اینها که مسلمان هستند و شیعه هستند چرا اینطوریاند؟ یکی از چیزهای دیگر هم که خیلی برایم جالب بود دیدم همه خیلی باعاطفه و با محبت هستند روزی ده بار از هم میپرسند حالت چطور است؟ چه خبر؟ میگفت در ژاپن هیچ کس به هیچ کس نمیگوید چه خبر؟ میگفت حتی من به پدرم زنگ میزنم میگوید چرا زنگ زدی چه کار داری؟ میگفت آنجا اینطوری است کسی به کسی کاری ندارد. میگفت از یک جهاتی اینها برایم خیلی جالب بود که هرکس هرکس را میبیند همان لحظه اول با هم رفیق میشوند که چطوری چه خبر؟ میگفت حتی فضولیهایشان هم خوب است آدم خوشش میآید! بالاخره به فکرت هست یکی دارد احوال تو را میپرسد. دخترش مهدکودک بود، صبح قبل از این که ما یک جلسهای توی دانشگاه توکیو برویم گفت بیا برویم این مهدکودک بچه من را هم ببین، مهدکودکهای اینجا را هم ببین. باور کنید آنجا مثل سربازخانه بود! حالا اگر یک کسی اینجا با بچههای مردم توی دبیرستان این کارها را بکند فردا پدر و مادرها میآیند که دارید با بچههای ما چه کار میکنید؟ اولاً که همه باید با خودشان یک کیسه و ظرف از خانههایشان میآورند که حتی این مداد را که میتراشند همه باید آنجا بریزند و خونهشان ببرند هرکس یک ذره زباله تولید کند مسئولش خودش است. زباله تولید کنند باید خانهشان ببرند. میگفت سوت میزند بچههای مهدکودکی باید سریع کفشهایشان را بپوشند و سریع کفشهایشان را عوض کنند. فراش مهدکودک خود این بچهها هستند چون هفتهای دو بار همه بچهها باید صف بشوند همه این مهدکودک را جارو کنند، شیشهها را تمیز کنند، نظافت کنند، میز معلم و میز خودشان را تمیز کنند بعد میروند. میگویند ژاپنیها همهشان مرفه هستند. فکر میکنند این غربیها یکسره دارند صبح تا شب میخورند! باور کنید ما از آنها مصرف کنندهتر هستیم. زندگیهای ما از آنها مادیتر و غربیتر است. این همه اسراف در زندگیهای خیلی از این کشورها نیست. این همه برق و چراغ در خانههایشان اصلاً روشن نمیکنند. خیلی از کشورهای دنیا چراغ سقفی ندارند یک نور ملایمی هست که همدیگر را ببینند، هرکس میخواهد مطالعه کند یک چراغ مطالعه روی میزش هست. همین استاد ژاپنی میگفت من زمستان ایران آمدم شما این قدر خانههایتان را گرم میکنید زمستان پنجرههایتان را باز میکنید. مگر ما میتوانیم چنین کاری بکنیم چون خیلی گران است. ما هوا که خیلی سرد میشود در و پنجره که بسته است یک ساعت بخاری را باز میکنیم که اتاق هوا بگیرد بعد خاموش میکنیم و با لباس گرم توی رختخواب میرویم! میگفت من تعجب میکنم چطوری شماها زندگی میکنید. مصرف سوخت و انرژی ما در دنیا جزو چند کشور اول جهان هستیم. از چینیها بیشتر. خب اینها سبک زندگی مادی است. غربی هم نیست. این را به شما بگویم که غربیها هم اینطوری زندگی نمیکنند. غربیها یک مشت اشراف و سرمایهدارهایشان را که در فیلمها میبینید اینطوری هستند مردم عادیشان اصلاً اینطوری نیستند. اصلاً چنین امکاناتی ندارند. خانهها کوچک، آب کم، برق گران، بنزین گران. اصلاً اینطوری نیست. این فرهنگ را برای ما ایجاد میکنند بعد کمکم میبینید روش زندگیتان عوض شد از آن طرف هم چیز مفیدی به دست نیاوردید و چیز مفید و ارزشهایی هم که خودمان داشتیم از دست دادیم، راه رفتن نیمه غلط خودمان را از یاد بردیم، راه رفتن غلط یا درست دیگران را هم به روش ناقص آموختیم و درست نیاموختیم. لباسهای ملی خودت را درآوردی و لباسهای دیگران را هم بلد نیستی درست بپوشی. چون در آن فرهنگ، برهنگی معنا دارد. آن فرهنگی که اخلاق را از زندگی حذف میکند، پوشش فقط در برابر گرما و سرماست. پوشش، جنبه اخلاقی ندارد. در فرهنگ ما، پوشش فقط برای گرما و سرما مثل حیوانها نیست، بلکه پوشش جزیی از شخصیت آدم است. خب این دوتا فرهنگ است. آن مدلی که میسازد بر اساس آن فرهنگ است. هرچه هم برهنهتر، هرچه تحریک کنندهتر، بهتر. چون مبنای آن لذت است. در بحث طراحی لباس، ممکن است بگویید طراحی لباس به ایدئولوژی چه کار دارد؟ چرا خیلی کار دارد. لباس، چندتا کارکرد دارد. یکی از آن حفاظت از گرما و سرماست، خب این شرقی و غربی ندارد، البته محیط با محیط فرق میکند بسته به آب و هوا دارد، عقل میخواهد تجربه میخواهد همه جای دنیا هم میتوانی بگیری ولی چه بهتر که خودت تولید کنی. اما فقط کارکرد لباس این نیست، لباس کارکردهای دیگری دارد. لباس یک کارکرد جنسی دارد چون بدن چندتا کارکرد دارد. چون یکی از کارکردهای بدن جنسی است. پس لباس هم یک کارکرد جنسی دارد. پس اینجا هم مسئله اخلاق و حقوق مطرح میشود. در یک سیستم هرچه برهنهتر و هرچه جذابیتها تحریک کنندهتر در عرصه عمومی بهتر. در یک فرهنگ میگوید نه، در عرصه عمومی جای بدننمایی نیست نه برای زن نه برای مرد. در عرصه خصوصی زن و شوهر چرا. در عرصه عمومی اینطوری نیست. یک کارکرد دیگر آن شخصیت اجتماعی است که تحقیر بشوی یا نشوی. در روایت میفرماید کسی که لباس انگشتنما بپوشد این مکروه یا حرام است. لباس انگشتنما یعنی چه؟ یعنی لباسی که باعث میشود در جامعه تحقیر شوی. مسخرهات کنند. چرا؟ چون تو باید کرامت خود را حفظ کنی. از آن طرف میفرمایند لباس اشرافی پوشیدن غلط است. اینها بحث اخلاق و حقوق است که روی مدل لباس تأثیر میگذارد.
رسم بود اینها که خیلی اشرافی بودند لباسهای خیلی بلند میپوشیدند با لباس خیلی بلند آمد، تازه هم مسلمان شده بود، پیامبر(ص) به او فرمود شما اگر مسلمان شدید وقتی به مسجد میآیید دیگر نباید اینطور لباس را بپوشید، لباسهایت را کوتاه کن. چون کوتاه کردن لباس و عبا، معنیاش این بود که من همه مثل بقیه مردم عادی هستم. تفاخر و پز و ادا نداریم. ببینید همین لباس یک جایی کارکرد اخلاقی دارد، حقوقی دارد، تربیتی دارد، شخصیتی دارد، خب اینجا همه ارتباط پیدا میکند. همه چیز همینطور است. مدل زندگی یعنی همین. یک پولداری در مسجد آمد – همه این روایت را شنیدید – آمد جلوی پیامبر(ص) نشست. لباسش خیلی گران بود. در صف نماز یک فقیر مسلمانی هم کنارش بود. همینطور که نشست او آمد نشست این خودش را یک مقدار جمع کرد. پیامبر دیدند. فرمودند شما چرا این کار را کردید؟ این توهین به این برادرت بود. ترسیدی از ثروت تو همین الآن طرف او برود یا از فقر او طرف تو بیاید؟ گفت آقا ببخشید من اشتباه کردم. این طرز فکر قبل از اسلام من هنوز در من هست که ارزش انسانها به پولشان نیست. من عذرخواهی میکنم میخواهم جبران کنم. پیامبر(ص) فرمودند تو این را جلوی جمع تحقیر کردی، برو جبران کن. این آمد به او گفت که من عذرخواهی میکنم. چه کار کنم که شما از من راضی شوی. مسلمان واقعی بوده است. میگوید من نصف اموالم را به شما میدهم شما من را ببخش. بخاطر این که من تفاخر اشرافی به شما فروختم. آن مسلمان دیگر میگوید من معذرتخواهیات را قبول کردم ولی پولت را قبول نمیکنم. گفت برای چی؟ گفت برای این که میترسم مثل تو بشوم. یعنی ببینید لباس چه تأثیراتی دارد؟ خب وقتی لباس اینقدر تأثیر دارد شما بقیه چیزها را ببینید. ما خیلی موضوع برای فکر کردن و طراحی کردن و تولید کردن داریم. مهندس هستی، پزشکی میخوانی، پزشکی اسلامی و غیر اسلامی داریم. به لحاظ اخلاقی و حقوقی، دستکم به این لحاظ. مهندسی همینطور. پرستاری، بازرگانی میخوانی، حسابداری میخوانی فرق میکند. تمام علوم به علاوه اخلاق و معنویت و عدالت اسلامیاش به علاوه اینهاست غیر اسلامیاش منهای اینهاست. برهنگی از دل فرهنگ مادی بیرون میآید هر فرهنگی یک سبک لباس پوشیدنی، یک سبک ازدواج و طلاقی از آن بیرون میآید. بنابراین ملتهایی که مصرف کننده فرهنگ دیگران هستند خودشان هم تولید فرهنگ اسلامی ندارند اینها دچار یک دور و تسلسل ابلهانهای میشوند در نظامات زندگی جوامع غیر غربی، که در این 100- 150 سال گذشته اتفاق افتاد. دیگر ما با سلیقه واقعی خودمان زندگی نمیکنیم. دیگران برای ما رنگ لباس، رژیم غذایی ما، برای همه چیز ما ازدواج و طلاق ما، دیگران برای ما تصمیم میگیرند. برای ما مدل میسازند. ارزشها را در ذهن ما تغییر میدهند. خودمان خوشمان نمیآید. ما را میخوشانند! یعنی با این فرهنگسازی یک کاری میکند که شما از یک چیزهای دیگری خوشت بیاید و از یک چیزهای دیگری خوشت نیاید. الگوی مصرف ما کمکم تغییر میکند، الگوی پوشش، الگوی زندگی، الگوی خانواده، و به سمت الگوهای مادی، و زندگیهای وابسته و متزلزل میرویم و اینها تکنیک دارد تکنیک تمام عیار است، همینطوری نیست که اینها یک چیزی پرانده باشند! اینها برای این کارها آموزش میبینند، پول میگیرند، سفارش میگیرند، تخصص دارند، واقعاً یک تخصصی است که در مسیر نادرست مصرف میشود ما این را در مسیر درست به کار نمیبریم. این تخصصی است که از دو طریق قابل استفاده است، ذائقهها و سلیقهها را میسازند و کاری میکنند که نسلها دیگر دغدغه سیاسی- اجتماعی، دغدغه عدالت، استقلال، عزت نداشته باشند و به جای کار و تولید و نظم و تقوا و تعهد و اخوّت، در همه مقولات، بروند سراغ مصرف و لاابالیگری و خودخواهی و راحتطلبی، خودمحوری، تنپروری؛ و مسابقه در این مسیر بگذاریم و برای هرچه غربیتر شدن رقابت کنیم و غربیها خودشان هم اینطوری نیستند. فرهنگ غربی میخواهد من و شما را بینظم بار بیاورد و الا خودشان بینظم نیستند. اگر بینظم بودند در این صد سال، آقای بقیه ملتها نمیشدند. ما اینطوری بار آمدیم که میگوییم جلسه 8 صبح، 5/9 تشکیل میشود. خب این درست خلاف فرهنگ اسلامی است ولی برای ما عادی شده است. پیامبر(ص) با یک مسیحی یا یهودی قرار گذاشته بودند – ببینید اسلام اینطوری است ما چطوری هستیم – قرار گذاشته بودند این ساعت این نقطه، پیامبر(ص) سر ساعت آنجا بودند چون پیامبر خیلی در زندگیشان منظم بودند، خیلی منظم بودند، حتی روی اشیاء، روی حیوانات، روی اسبشان، روی لباسهایشان اسم گذاشته بودند، نمیگفتند آن لباس! بلکه اسم داشت. یک بار کسی از پیامبر(ص) خلف وعده ندیده، حتی این که بگویند مشکلی پیش آمد. نه. بعد سر آن محل پیامبر(ص) حاضر بودند با یک غیر مسلمانی هم در مدینه قرار داشتند. پیامبر آنجا بودند آن طرف نیامد، نیامد، آنجا آفتاب شد. پیامبر گفتند همان کارهایی که داریم همینجا انجام دادیم، شاید برای طرف مشکلی پیش آمده، بعضی از اصحاب گفتند حالا او دیر آمده، ما برویم، اینجا آفتاب است داغ است برویم 200- 300 متر آنطرفتر بایستیم. پیامبر فرمودند من اینجا قرار گذاشتم. حالا ما را ببینید تولید کننده ما، مصرف کننده ما، فروشنده و خریدار ما، موجر و مستأجر ما، خانوادههای ما، معلم و شاگرد ما، چقدر قرار میگذاریم که همهمان میدانیم به این قرار عمل نمیشود. خب این سبک زندگی است. مثلاً پیامبر(ص) میفرماید در دعوا هرکس زودتر عذرخواهی کند، منتکشی کند من شفیع او هستم یعنی زود دعواها را تمام کنید. اینقدر از این مسائل ریز هست که ما به آنها توجه نداریم.
ببینید به جای کار انگلصفتی برای خیلیها ارزش شده است. چرا از زیر کار درمیرویم فکر میکنید زرنگی است؟ ببینید واقعاً هر کداممان به خودمان رجوع کنیم اگر یک جایی بتوانیم از زیر کار در برویم بیشتر در میرویم یا نه؟ از زیر کار واقعاً در نمیرویم حضرت عباسی اگر چیز دیگری بگویید!! علت آن تنبلی و خودخواهی است. دوست داریم راحت باشیم. علتش این است که از نظر ما ارزشها، ارزشهای خودمحور است. ارزشهای اسلامی نیست. چون ممکن است شما بخواهید این را به گردن کس دیگری بیندازید بگویید میدانید چرا من اینطوری هستم؟ برای این که بقیه هم اینطوری هستند. آخرش میخواهی این را بگویی. میدانی من چرا بینظم هستم برای این که بقیه هم بینظم هستند. این علت نیست. با این توجیه هیچ وقت نه جامعه درست میشود نه فرد درست میشود. - این سبک زندگی است – از خودمان سؤال کنیم آیا انگل صفتی برای ما ارزش است یا کار؟ سود برای ما ارزش است یا تعهد؟ اینها سبک زندگی اسلامی و غیر اسلامی است. قناعت و سازندگی و اعتدال برای ما بیشتر ارزش است یا لوکسگرایی و اشرافیگرایی و مسابقه تجملگرایی؟ خب این فرهنگ ساخته میشود تا ما مشتری غذای آنها بشویم، مشتری فیلم او، مشتری لوازم آرایش او، مشتری کارخانه نساجی او، مشتری سینمای او، مشتاق سبک زندگی او بشویم و کمکم مشتاق نحوه نگاه و جهانبینی او بشویم آن هم منتهی از نوع درجه دوم و تقلیدی. ملتهای مختلف در هند، ژاپن، آمریکای لاتین، اروپا، مردم اینطوری نیستند. ما نگران سبک زندگی خودمان نیستیم برای آن برنامه نمیریزیم. همینطور نشستیم یک چیزهایی از قبل مانده که ربطی به اسلام ندارد همینطوری آویزان هستیم و راحتیم. دوم این که نه دانشگاه ما و نه حوزه ما نه رسانههای ما، نه خانوادههای ما راجع به این قضایا به طور جدی فکر نمیکنند. داریم این صحبتها را میکنیم برای این که بدانیم اینها صحبتهایی است که باید به آنها اندیشید. اینها مسائل مهم و جدی است و باید به آن فکر کرد. آنها دارند برای ما سبک زندگی میسازند که حتی خودشان هم اکثر مردمشان اینطوری زندگی نمیکنند، اینقدر مصرف نمیکنند چون اصلاً ندارند که بکنند. نفت مال مفت ندارند که مصرف کنند. بخواهند اینطوری ریخت و پاش کنند و اسراف کنند سر سال نرسیده از گرسنگی میمیرند. چنان که شما الآن دارید میبینید بحرانهای اقتصادی. یعنی الآن فقط آمریکا از سیصدوچند میلیون50 میلیون گرسنه دارد یعنی از هر 6 آمریکایی یک نفر شب گرسنه میخوابد! اینها گفتند ما مدینه فاضله سرمایهداری هستیم تازه با غارت جهان! مهد سرمایهداری هستیم! خب هر شب از هر 6 نفر یکی گرسنه دارد میخوابد یعنی باید به او کوپن بدهند چون تا صبح از گرسنگی خوابش نمیبرد یا بعد از مدتی میمیرد. جمعیت آمریکا 5 درصد جمعیت جهان است تعداد زندانیان آن 25 درصد زندانیان جهان است. یعنی یکچهارم زندانیان دنیا در آمریکا هستند. چند میلیون زندانی دارد. جمعیت 5 درصد جمعیت جهان، زندانی 25 درصد زندانیان جهان. خب آن را کاری ندارم، بحرانهایی که پیش آمد، از نظر نظامی شکستی که از اسلامگرایی در این منطقه خوردند و مدام دارند عقب میروند و انقلاب اسلامی دارد اینها را عقب میزند. اسلام انقلابی قطب دوم شده است و جهان دوباره دوقطبی شد. چپ و راست کمونیزم و سرمایهداری بود حالا شده سرمایهداری غرب و اسلامگرایی. برای این نقش مسئولیت مهمی داریم. ولی میخواهم بگویم به جز آن بخشی که در فیلمها میبینید اکثر مردم در کشورهای مختلف دنیا زندگیشان از زندگی ما و شما خیلی سادهتر است. من توی خانه استاد دانشگاه رفتم، در هند رفتم، در اروپا و ژاپن، اکثر زندگی اینها از زندگی اکثر مردم ما پایینتر است. مصرفشان کمتر است. در عین حال راضیتر هستند، بیشتر زحمت میکشند. نفت و مال مفت ندارند.
ببینید یک ضابطه استاندارد بینالمللی دارند میسازند با آگاهی و شعور نسلها باید کم باشد، تیپ غربی دستدوم سفارش میدهند نه تیپی که خودشان مجبورند زندگی کنند، چون این چیزها را ندارند اینقدر برق نمیتوانند بسوزانند. رسانه و هنرمند و روشنفکر سفارشی درست میکند و بعد یک تیپ آدمی بین ماها و نسل ماها درست میکند که خودمان نفهمیم داریم چه کار میکنیم؟ به کدام سمت داریم حرکت میکنیم؟ داریم میرویم یا داریم میآییم؟! طرف بچهاش شلوارش را برعکس پوشیده بود گفت الهی قربانت بروم که وقتی داری میروی انگار داری میآیی! در این تأثیر، دارد یک نسلی ساخته میشود که اصلاً معلوم نیست دارد میرود یا دارد میآید؟ چون شلوار یک کسی دیگر را برعکس پوشیده! معلوم نیست دارد میرود یا میآید؟ بالاخره خودت بفهمی.
هشتگهای موضوعی